بچگی


ღ❤ღعشق و دوریღ❤ღ

عاشقونه سروناز و کلاه قرمزی

می خواهم داد بزنم ، مگر عیب است ؟ها؟

می خواهم عروسکم را بگیرم و برای آن چای بریزم ، موهایش را شانه کنم و رویش پتو بکشم تا سرما نخورد

می خواهم دامن گل گلی بپوشم و کفش مادرم را به پاهایم کنم و جلوی آینه به خودم پز بدهم

عیبی دارد؟

چه می شود اگر لباس هایم را کثیف کنم؟ چه می شود اگر توی گل بازی کنم؟

مگر من دل ندارم؟ بزرگ شده ام که شده ام ، چ ربطی دارد؟

اصلا دلم می خواهد با خمیر بازی برای خود گردنبند درست کنم و به گردنم بیاندازم . می خواهم با همان لیوان خرسی

ها آب بخورم ، می خواهم همه کلمات را اشتباه بیان کنم ، اصلا دوست دارم کفش هایم را لنگه به لنگه به پا کنم

می خواهم باز هم پشت آن میز ها بنشینم و فریاد بزنم آن مرد در باران با اسب آمد....آن مردی که هرگز نیامد.....

می خواهم......میخواهم....با همان موهای ژولیده عکس بگیرم .....می خواهم....می خواهم قابلمه ها را بردارم و آهنگ بزنم و همه برایم دست بزنند و لپم را بکشند نه اینکه....

من....من می خواهم....من همان آغوش گرم مادر و روروکم را می خواهم تا طولانی ترین مسیر برایم فاصله بین اتاقم تا آشپز خانه باشد....

من می خواهم.....

خدایا برم میگردانی؟ .... فقط همین یک خواهش...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ 13 / 8 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

miss-A