دستهایم سرد است مانند قلبت......اما می دانم که نمیگیریشان
ღ❤ღعشق و دوریღ❤ღ
عاشقونه سروناز و کلاه قرمزی
امشب شب یلداست
عشق تو که با ماست صد خاطره پیداست.... امشب سحری نیست دل با دگری نیست بی دل چو توان زیست با یار غمی نیست عشقی که اثر کرد جان را به هدر کرد با درد گذر کرد با غصه سپر کرد عمریست که سر کرد خدایــــا . . .
چـه بـــا صـلابــت حـــکم مـی دهــی ! ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ، ﻗﺎﻧﻮﻥ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺍﺳﺖ! خدایا می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری که نشکند دلی از زنده بودنم اگه بگن یه روز واسه زندگی کردن فرصت دارین فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست امشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد... من دلم می خواهد از تنهایی گریزی نیست . . بگذار آغوشم برای همیشه یخ بزند . . . نمیخواهم کسی شال
و اشک... گوشـهآیم رآ مـﮯگیرمـــ
چشمــــهآیم رآ مـﮯبنــــدمـــ و زبآنــم را گــآز مـﮯگیــــرمـــ ولــﮯ . . . حریــــف افکآرم نمـﮯشومـــ ! چقــــدر دردنــــ ـآک است
اپارسال من خوش بودم از اینکه در کنارت هستم کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد...
کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد... خاطره خشکیه… خاطره خشکیه… اونوقت همه ی خاطراتتو... همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن.... میریختم تو کیسه... و میدادم بهش.... تمام دیروز را تنهایی گذراندم به امید دیدار امروزت اما تو... امروز وعده ی فردا به من دادی گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابونمش! لحاف را رویش بکشم! دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم! حتی براش لالایی بخونم! وسط گریه هاش بگم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم... تمام می شود... بالاخره تمام می شود...! تــــو رفــــتــــه اي و شــــهــــر ؛
یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات
میشــه یه جمله
که میكوبن تو صورتــــت
"بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم ".......!
بـا مـن بـازی نــكـن
مـن اصــولا هـمـبازی خـوبـی نـیـسـتـم !!
میگویند یک روزی هست ..
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!
تو آنجا من اینجا
همه راست می گفتند
تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!!
حال دلم خوب است ...
نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست...
...
نه از شیون های مداومش ، به وقت خواستن تو...
آرام...جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته و رویاهایش را به خاک می سپارد...
رویاهایش را به خاک می سپارد...
کـه ،
حــــواســت را جــــمع کـن ...!
و مــن مــی مــــانـــم ،
کـه چـــگونـه جـــمعـش کـــــنـم !
وقــــتـی ..
تمـامش ..
پیــش ِ تــــوسـت !
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺗﻨﮓ
ﺷﻮﺩ..
ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ"
ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ..
...
ﺑﺎﺷﯽ...
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ "ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ" ﺑﺮﯾﺰﯼ...
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
و اتاقم ..
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
آنجا که تو ایستاده ای
صدای مرا هم نمی شنوی
.
.
چه برسد به دلتنگی.. .
خدایا من همانیم که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند
گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم ؟
و آنگونه مرا بمیرانی که کسی به وجد نیاید از نبودنم
اگه اعلام کنن دنیا داره تموم میشه
تمام خطوط تلفن اشغال میشه واسه دوستت دارم گفتن ها
یعنی در آخرین لحظات تازه به اون کسی که واقعا دوستش داریم ابراز علاقه میکنیم
در همان یك روز دست بر پوست درخت می كشین ...
روی چمن میخوابین
كفشدوزك ها رو تماشا میکنین ...
سرتونو را بالا میگیرین ... و ابرها را میبینین
انگار که بار اوله اونهارو میبینین و به آنهائی كه نمیشناسین سلام میکنین
غصه نباید بخورین ... وگرنه همین یه روز رو هم با غصه خوردن از دست میدین ...
شما در همان یك روز آشتی میکنین و می خندین می بخشین
تازه میفهمین عاشق بودین و نمیدونستین
این قدر که غرق در زندگی بودین
هیچوقت نه به کسی محبت کردین و
نه اجازه محبت کردن رو به کسی دادین
تا تلخی نباشد شیرینی نیست
و
گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید
آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند
خونه بوی نم میده
وقتی که نیستی دلتنگی نعره میکشه!
کلافه شدم....از همه دنیا!
کاش بودی تا افطار روزه ی دلمردن رو با لبهای تو باز میکردم!
چرا یادم میره دستات پناهِ دستِ سردم بود
چرا یادم میره حرفات یه مرحـــم روی دردم بــود
با اینکه ، خوبی های تو همیشه بی عَوض بوده
خیال نکن که این کارا روی قصد و غرض بــوده
دستهایم سرد است مانند قلبت......اما می دانم که نمیگیریشان
باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود . . . راه میفتم بدون چتر, من بغض میکنم . . . آسمان گریه
خوبم...باور کنید...
اشکها را ریخته ام...غصه ها را خورده ام...
نبودنها را شمرده ام...
این روزها که میگذرد خالی ام...
خالی از خشم،نفرت،دلتنگی ...و حتی از عشق...
خالی ام از احساس...
مرا زمانی از دست دادی
كه میان روزمرگی هایت گم شده بودی
و تو فرصت آن را نداشتی
كه دلتنگم باشی
عجب از من!!!
... تمام دلمشغولی ام تو بودی...
تمامی دقایقم با تو می گذشت
اما حتی در لابه لای دفتر خاطراتت هم نبـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــودم!!!
تو رو می خواســـــــــــت..
.
.
.
.
.
.
.
ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت
آروم به دلـــــــــــم گفتم
خــــــــــفه شو....
دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم!!!!!!!!
خاطرات را باید سطل سطل
از چاه زندگی بیرون کشید!
خاطرات نه سر دارند و نه ته
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
می رسند...
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند،داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند
خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!
با یک نگاه...
با یک نفس شاید
مواظبم بودی
پس بگذار و بگذر
نگران من نباش
خواستی بیا و مرا ببین
من هنوز تکیه به دیوار دلواپسی ایستاده ام
دیشب که باران آمد، میخواستم سراغت را بگیرم اما خوب میدانستم باز هم که پیدایت کنم،
زیر چتر دیگرانی
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
گردن اضافی اش را دور گردن آدم برفی احساسم بیاندازد
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود
خواب کودکانه ی من
و تو ماندی در خاطرم
بی آنکه تو را ..!!!
چه قدر سخت است که با آشنا ترینت بیگانه باشی...
بعد از این همه عبورِ کبود،
قول میدهم دیگر قدر خلوتهایم را بدانم...
به چه می خندی عزیز !؟
به چه چیز !؟
به شكست دل من... !
یا به پیروزی خویش !؟
به چه می خندی عزیز !؟
به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد !؟
یا به افسونگریِ چشمانت...
كه مرا سوخت و خاكستر كرد...!؟
"به چه می خندی تو...؟"
به دل ساده ی من می خندی !؟
كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست !؟
به جفایت كه مرا زیر غرورت له كرد !؟
به چه می خندی عزیز !؟
به هم آغوشی من با غم ها
یا به ...!
خنده دار است...بخند !!!
امسال دیگری خوش است برای با تو بودن
و سالِ بعد یکی دیگر
از تلاش دست نکش
که چشم ملتی به توست!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بــــه گِـــل نـــشـــســـتــــه از هـــجــــومِ ســــرمــــا
کـــاش لااقـــل....
خــــورشــــيـــد را نـــمــــي بُـــردي...
!
هر کسي یک چیزی چه داشت داد
ديوانه هيچ نداشت و گريست
گمان کردند چون هيچ ندارد ميگريد
اما هيچکس ندانست
که قيمت عشق اشک است
miss-A