ღ❤ღعشق و دوریღ❤ღ

عاشقونه سروناز و کلاه قرمزی

 

هَنوز این قَلبِ دیوونِه میخوآدِت .. :)

تاريخ 24 / 9 / 1394برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

* خدايا چرا بنده هاتو ميبخشي ؟ مگه دلتو نميشكنن؟؟

- چرا تو اونو بخشيدي ؟؟؟ مگه دلت رو نشكست؟

* آخه خيلي دوسش داشتم! دلم نميخواست حتي يه ذره ناراحت باشه

- خو منم تورو خيلي دوست دارم ، نه فقط تورو همه ي بنده هامو !!

عشقم اينقد زياده كه فقط يه معذرت خواهي كوچولو باعث ميشه ببخشم!!

* ولي آدما تورو فراموش كردن!

- اونم تورو فراموش كرده!! توام فراموشش كردي چون فراموش شدي؟؟

* آدم كه عشقشو فراموش نميكنه!

- تو بنده اي و من خدا !!! هرچقد هم فراموش شم ، هرچقد هم دلم رو آدما بشكونن

بازم عشقم بهشون بي اندازس!!بازم ميبخشم چون من عاشقم مثل تو كه عاشقي !!

تاريخ 24 / 9 / 1394برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

 

َــــــــــــــــــــــــــــــﻼﻣَﺘﯽ ﺍﻭﻧﺂﯾــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﯽ ڪہ(!)
)ﻗــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﻮﻝ ﺩﺁﺩَﻥ ﺗﺂ ﺁﺧَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺮﺵ ﺑﻤــــــــــــــــــــــــــــــﻮﻧَﻦ

(ﺍَﻣّــــــــــــــــــــــــــــــﺎ ﻣُﺸــــــــــــــــــــــــــــــَﺨَﺺ ﻧــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَﮑﺮﺩَﻥ
ﺁﺧَــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺮﺵ ﮐُــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺠﺂ ستــــــــــ

 

 

 

تاريخ 24 / 9 / 1394برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

تو مدعى بودى درون را نيز ميبينى
احساس را در هر كس و هر چيز ميبينى !

شايد همان بودى كه بايستى كنارم بود
اما دلِ ديوانه ات را ريز ميبينى !

گفتم كه ويران ميكنم طهرانِ غمگين را
تا پايتخت تو شود تبريز ، ميبينى

با چنگ و دندان پاى چشمان تو جنگيدم
افسوس ! اين سرباز را چنگيز ميبينى

هر روز كندى از بهارِ زندگى برگى
تقويمِ عمرم پر شد از پاييز ، ميبينى ؟!

در بازى ات نقش مترسك را به من دادى
افتاده ام در گوشه ى جاليز ، ميبينى ؟!

رفتى و بعد از رفتنِ تو تازه فهميدم
هر دل كه دستت بود دستاويز ميبينى !
كارى ندارم ؛ هر چه مى خواهى بكن ، اما
روى سگم را روز رستاخيز ميبينى ..

تاريخ 13 / 1 / 1394برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

ای قطره های باران با جوی ها بگویید
کان رهرو غم آلود زین رهگذر کجا رفت
ای جوی‌های آرام از رودها بپرسید

زین راه راز پیوند آن همسفر چرا رفت

ای رودهای سرکش که آشفته و سبک پوی
آغوش می‌گشایید دریای بی‌کران را
آنجا که بی‌نهایت در بی‌کران غنوده است

از موج‌‌ها بجویید آن راز جاودان را
ای قطره‌های باران ای جویبار آرام
ای رودهای سرکش و‌ی بحر بی‌کرانه
سرگشته و ملولم در دشت خاطر خویش

آیا شما ندارید زآن بی‌نشان نشانه...؟

تاريخ 9 / 12 / 1393برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

 

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم

چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره .

یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره

یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم .

یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم

چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره .

 

یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت

چون زندگیش رو ازش میگیریم. 

 

 

 

 

تاريخ 16 / 11 / 1393برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

"دوستت دارم" هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم.

من جانم را...

برای شنیدنش...

کنار گذاشته ام . . . !

دومین بهار با هم بودنمان مبارک عزیزدلم. 

تاريخ 17 / 1 / 1393برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

تاريخ 7 / 1 / 1393برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

عیدت مبارک بهترینم!

2014-03-21 20:27:07

تاريخ 3 / 1 / 1393برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

عشقت اگه واقعا عاشقت باشه . . . !
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﺩﻭﺭﺵ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻭ ﺍﻭﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﻨﯽ!
ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺍﺳﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺰﻧﻪ!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﺍﺳﺶ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﺑﺨﺮﯼ ﺗﺎ ﺑﻤﻮﻧﻪ . . .
ﺧﻮﺩﺵ ﻗﺪﺭ ﯾﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻠﺘﻮ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻋﺸــق ﻣـــﻨﻪ …… ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﻩ
ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻬﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ...!!!

تاريخ 6 / 12 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

دلـــــم برای تـــــو تنگ است ..
تـــــویی که لحظه لحظه ی زندگیم را عاشقانه کردی ..!

دلـــــم برای تـــــو تنگ است ..
تـــــویی که به ثانیه ثانیه ی زندگیم معنا بخشیـــدی ..!

دلـــــم برای تـــــو تنگ است ..
تــــــویی که ذره ذره ی وجودم فقـــط تــو را طلب میکند !

دلــــــم برای تــــو تنگ است ..

فقـــط برای تــــــو ..

تـــــو را من چَشـــم در راهم ..

 

تاريخ 1 / 12 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

به شقایق سوگند
که تو بر خواهی گشت
من به این معجزه ایمان دارم
منتظر باید بود
تا زمستان برود
غنچه 
ها گل بکنند

تاريخ 25 / 11 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

عشـق یه شهره که ازت دور نیسـت

هر چقدر هم جاده میخواد کش بیاد

عشـق یـه دختـر با موهای سیـاست

وقتـی نشســـــتی تا با ساکش بیـاد

 

عشـــق همینه کـه نگـــــاهت کنه

عشـــق کنی لــرز کنی تـب کنــی

تا اس ام اس میزنه دارم میــــــام

پـاشی یـه تـهـــــرانُ مرتب کنـی

 

عشـــق یـه آهنـگه پر از خاطرس

اشــکه و لبـخــــنـد ولـی عـالیــه

عشـــق یـه حالی مثه دلـواپســی

عشـــق یه حسی مثه خوشحـالـی

 

عشـــق همینه کـه اگـه خسته بود

خستـه نشی باشی و درکش کنـی

اگـــه اذیـت میشه از بـــوی دود

سیـــگـار لعنـتیــو ترکش کنـی

 

عشــق مثه بـرفـه که میشینه و

خستـگی در میکـنه تـا آب شه

عشـق همینه که تا اسمش میاد

ابـرا برن اونـــور و آفتـاب شه

 

عشـــق یـه آهنـگه پر از خاطرس

اشــکه و لبـخــــنـد ولـی عـالیــه

عشـــق یـه حالی مثه دلـواپســی

عشـــق یه حسی مثه خوشحـالـی

 

تاريخ 25 / 11 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

تاريخ 25 / 11 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

 

دلخورم
از خودم...
از تو....
از حرف هایی که نگفتم...
از رنجشی که در چهره ام پیدا نیست...
از بغضی که نشکسته فقط مرا شکسته...
از سکوتی که......................
بیخیال این حرف ها.....
وقتی کاری از دستم برنمی آید
فقط سکوت میکنم

 

 

تاريخ 7 / 11 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

امیــرم کلی حرف دارم برات امــــــا ... الان فقط و فقط میخوام یه چیز بگم ...

 

خیــــــــــــــــــــــلی دوست دارم .

تاريخ 22 / 7 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

اول به نام خدا ...

میدونم که با تاخیر دارم مینویسم ولی میگن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است ....

اول از خدا ممنونم که کمکون کرد تا عشقمون پاک باشه. کمکمون کرد مثل خیلی از دختر پسرای دیگه نباشیم... از خدا خیلی ممنونم...

....

میخوام بهت بگم چقدر دوست دارم..واقعا دوست دارم..عاشــــــقتم...

به قول خودت ، یـــــــه سال گذشت...یه سالی که اولاش رو اصلا دوست ندارم یادم بیاد...

وسطاش هم که خیلی سخت بود...واقعا ســـــــــخت بود... اما هرچی بود با کمک خدا و تلاش جفتمون به خیر گذشت..امیدوارم بعد از این هم از اونجور مشکلا نداشته باشیم.

تو این یه سال خیلی چیزا یاد گرفتم..واقعا احساس میکنم تو این یه سال خیلی بزرگ تر شدم ، خیـــلی چیزا رو فهمیدم و تجربه کردم که اگر با تو نبودم هیچوقت نمیفهمیدم...توهم همینطور...توهم عوض شدی..امیدوارم جفتمون هر روز بهتر و بهتر بشیم...

منم از تو خیلی ممنونم که من رو تحمل کردی...شاید تو کار بد کرده باشی اما منم خیلی سر چیزای بیخود بهت گیر میدادم ( البته بعـــــضیاشا ! )

ممنونم که با عشق کنارم موندی ... ممنونم که مثل خیلی از پسرای دیگه نبودی...ممنونم که تو سختی هام بهم امید دادی.... من تو یه برهه ای از زمان هیچکس رو جز تو نداشتم...مثل خورشید به قلبم گرما دادی...مـــــمنونم ..

.

.

خب دیگه...

عااااااااشـــــــــــــقتم....دیوونتم...دیگه خودت میدونی چقدر دوست دارم...ولی بیا امسال عوض شیم...امیدوارم سال بعد تو یه همچین روزی بیام بنویسم خدایا ممنون که کمکمون کردی بزرگتر بشیم و کمتر دل هم رو بشکونیم ....ممنون که کمک کردی کار اشتباه نکنیم...

امـــــــــــیر خیلی دوست دارم..ته تغاری من...واقعا دوست دارم...قلبم بخاطر تو داره میتپه... صدات برام آرامش بخشه... اسمت بهم امید میده...

و اون دست خطت.. اون رو که اصن عاشــــقشم...

توهم منو ببخش...دوستت دارم...

 

روز عشقمون مبارک. ( 11 /5 )

تاريخ 13 / 5 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

پارسال درست همین موقه با هم آشنا شدیم و نیمه گمشده همو پبدا کردیم و به هم دل دادیم و روز به روز بیشتر عـاشــق هم شدیم...

حالا یه سال گذشته و با اینکه از هم دور بودیم ولی روزای خیلی خوب و رویایی رو با هم گذروندیم و ازت خیلی ممنونم که منو با این همه بدی تحمل کردی و عاشقترم کردی... ، باورم نمیشه چه زود یه سال شد.. از خدا هم خییلی ممنونم که تو روزای خوب و بدمون هوامونو داشت و کمکمون میکرد، خداجونم خییلی دوست دارم! خدا رو شکر که تا امروز و این همه مدت همدیگه رو دوست داشتیم و باهم بودیم و از این به بعد هم همیشه پیش همدیگه باشیم و عاشق هم باشیم....

کاش همین الان پیش هم بودیم... 

عشـق یـکـی یـدونــه ی من خیـلــی خیـلــی خیییییلییی دووســـــت دارم و دیـــوونـتــم...  از امروزهم میخوایم سال جدیدمونو شروع کنیما دیگه امسال متفاوت تر از سال پیشه و تو این سال جدیدمون عـاشـقـتــر از اینی که هستیم میشیم.. البته با کمک خدا که هیچوقت ما رو تنها نذاشت و همیشه کنارمون بوده و بازم هست...

خب دیگه بسه ! عـشــق همیشـگی من تـا ابـد دووســتـت دارم و عـــاشــقــت مـیـمـونـم

تـولــد عـشـقـمـون مـبــارک عـزیـزم ! ایشلا تولد 142 سالگی عشقمون... !!

راستی منو بخاطر همه بدی ها و کارای بدم ببخش... به خدا هیچوقت قصد اذیت کردن و ناراحت کردن تو رو نداشتم...

تاريخ 11 / 5 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

دیشب یکی از بهترین شبای عمرم رو گذروندم.

شبی که بعد از 5 ماه باهاش حرف زدم..

باورم نمیشه..خیلی خوب بود. خدایا شکر..

بی نهایت دوستش دارم..

تاريخ 18 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 تظاهـــــر به شـــادی میـ ـ ـکنم ! 

حرفـــ میزنمـــــ مثلـــ همه ... 

اما ... 

خیلیـ وقت استـــــ مرده امـــ ! 

خیلیـ وقت استـ دلم می خواهد روزه ی سکوتـــــ بگیـرم ! 

دلم می خواهد ببـــــــارم ... 

و کسیـــ نپرسد چرا . . .

تاريخ 12 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

آدمی را دیدم با سایه خود درد دل می کرد...


چه رنجی می کشد وقتی هوا ابریست...!!

تاريخ 7 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

آدم هـا لـالـت مـی کـنـنـد ؛

 

بـعـد هـی مـی پـرسـنـد : چـرا حـرف نـمـی زنـی ؟!

ایـن خـنـده دار تـریـن نـمـایـشـنـامـه ی دنـیـاسـت ....


تاريخ 7 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

لحظاتےْ هست ڪـ ه هیـچ چیـز ایــטּ زندگـےْ قانعت نمےْ ڪنـد

و فقط و فقط نیـاز بــ ه اندڪـےْ مــردטּ دارےْ !
تاريخ 7 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

معنیِ عشقو وقتی فهمید که همه چی تموم شده بود 
وقتی که از زندگیش رفتم بیرون 
تازه معنی دوست داشتنو حس میکرد زمانی که دیگه نبود 
میگفت همیشه حواسم بهت بود ، ولی نمیخواستم بهت بگم میخواستم بیشتر عکس العملتو ببینم 
خندیدمو بهش گفتم : میدونی داستانِ منو تو چی بود ؟ 
داستانِ منو تو داستان اون آدمی بود که پاش لب پرتگاه بود ، هی داد میزد میگفت کمک ولی یکی از دور میگفت حواسم بهت هست ، تا اینکه اون آدمِ قصه ی ما پاهاش دَووم نمیاره و میوفته پایین ، اونوقت اون یکی تازه میفهمه که چه اشتباهی کرده ، دیگه دیر شده بود هم اون آدم قصه ی ما مرده بود هم اون یکی دیگه هیشکیو نداشت...

تاريخ 6 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

تولدت مبارک چه حرفه خنده داری
چه فایده داره وقتی 
تو گل برام نیاری

عجب شبیه امشب داره می سوزه چشمام
دورم شلوغه اما انگاری 
خیلی تنهام

واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم
من امشبو نمی خوام 
دلم می خواد بمیرم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم
هوای خونه دلگیره 
تورو اینجا نمی بینم

تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم
تو نیستیو من از دوریت خودم رو مرده می دونم

تاريخ 2 / 4 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

دلت تنگ یک نفر که باشد!

تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد،

و لحظه ای فراموشش کنی،

فایده ندارد...

تو دلت تنگ است،

دلت برای همان یک نفر تنگ است!

تا نیاید... تا نباشد...

هیچ چیز درست نمی شود...!!!

تاريخ 26 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

مدتهاست دلم احساس سنگینی می کند...

مدتهاست یاد گرفته ام گریه نکنم...

مدتهاست دلم نتوانسته خودش را سبک کند...

مدتهاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد...

مدتهاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد،

چه خوب ، چه بد

نسیمی بود که وزید و رفت...

مدتهاست دلتنگ بارانم...

مدتهاست عاشقی را از یاد برده ام...

مدتهاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم

تا بقیه بشنوند و بخوانند

و باور کنند که خوبم...

تاريخ 26 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

تو مقصری اگر من دیگر "من سابق" نیستم!

من به فراموش کردنت محکومم!

من همانم که درگیر عشقت بودم!

کاش آدم بودی تا محکوم نشوم به فراموشیت

تو چه بودی؟؟

یادت نمی آید؟!

من همانم!

تو را نمیدانم

هنوزم...

حتی اگر این روزها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم

تاريخ 26 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

خوبم …!

باور کنید …؛

اشک ها را ریخته ام …

غصه ها را خورده ام …؛

نبودن ها را شمرده ام …؛

این روزها که می گذرد …

خالی ام …؛

خالی ام از خشم، دلتنگی، نفرت …؛

و حتی از عشق …!

خالی ام از احساس …

 


تاريخ 26 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

سخت است...

سخت است درک کردن

دختری که غم هایش را

خودش میداند و دلش...

که همه تنها لبخندهایش را می بینند،

که حسرت میخورند

بخاطر شاد بودنش...

بخاطر خنده هایش...

و هیچکس

جز همان دختر نمیداند چقدر تنهاست...

که چقدر میترسد...

از باختن...

از اعتماد بی حاصلش...

از یخ زدن احساس و قلبش...

از زندگی...

تاريخ 26 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 روزهــاے بـارونـے رو خیلے “دوست دارَمـ”
مَعلومـ نمـےشہ مُنتظر تـاکـسے هَستے یا آواره خیابـونـہـا…
بُخار توے هَوا مـالِ سَـرمـاست یا دود سیگـار…
روے گـونہ اَت اَشکـہ یا دونہ هـاے باروטּ…!!!

   

..حرف های دلم را هرگز کسی نمیفهمد ، فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید !
روزی که در زیر خاک
 گلویم را به تاراج میبرند . . .

 

تاريخ 9 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

چقد حس بدی...

 وقتی میدونی اونی که دوسش داری و عاشقشی مال تو نیست.. هیچوقت نمیتونه مال تو باشه، چون عاشقت نمیمونه!

ولی بازم باهاش میمونی و فقط اون که میتونه خوشحالت کنه و همه ی زندگی توئه

و میدونی یه روزی چشاتو وا میکنی و.. خبری از عشقت نیست ! اون رفته، دیگه کنارت نیست . . .

تاريخ 8 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 . . . وقتی بهت میگم: دوست دارم و عاشقتم

فقط دلم میخواد بگی: منم دووست دااارم نفسم

دنیا رو سرم خراب میشه وقتی میگی:"ما دیگه مال هم نیستیم"

من عاشقتم... بیشتر از همیشه

بیشتر از هرکس

تاريخ 6 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

...

 روز اول شوخی شوخی جدی شد

شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو است

دوسـت دارم

 

تاريخ 2 / 3 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

کاش آسمان دهان باز می کرد و مرا به یکباره می بلعید که بداند چه دلتنگم….
.
همیشه دلتنگی به خاطر نبودن کسی نیست
گاهی بخاطر بودن کسی ست که حواسش به تو نیست
.
سـخت است میـدانـی ؟
این هـمـه دل در دنیـا است کــه هیچـکدام ..
بـرایم تـنگ نمیشـوند ……………

تاريخ 28 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

عاشـِـقــی های اِمروزَتــ را به رُخـــِ مَــن نَــکِـــشــ ...

مَـــنــ هَمــ روزی بَـــرای خودَمـــ کَســـیــــ بودَمــــ ،
حَــتـّیــ بــیــشــتَـــر اَز اَلانـــِ تو !!!
وَلیــ حالا زَخــمیــ اَمــ
اَز خــاطِـراتــ کُـهـنــه ایــ کـه فَـرامـوشــ نِــمــیــشَـوَنـد...

فَــردا ، حـــالـــ و روِزِ تـــو هَـــمــ دیـــدنــیــســتـــ ...
تاريخ 28 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 

امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد..
یا باید خانه مان را عوض کنم..
یا پستچی را …
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟

 

 

تاريخ 28 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

 نمیگم دوستت دارم ....

نمیگم عاشقتم...  

میگم دیوونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیوونست . . 

 

تاريخ 23 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

khaste%20%5BAloneBoy.com%5D%20nabashi وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست

عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد

کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید

هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم” شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند

دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد

قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست

تاريخ 20 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

دلم کار دست است...خودم بافتمش

تارش را از سکوت...پودش را از تنهایی...

همین است که خریدار ندارد....

http://s4.picofile.com/file/7744080107/922848_586820894675459_938626114_n.jpg

تاريخ 12 / 2 / 1392برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 44 صفحه بعد

miss-A