ღ❤ღعشق و دوریღ❤ღ
عاشقونه سروناز و کلاه قرمزی
بیخودی حروم میشن لحظه هام به پای تو
تو که دوستم نداری از خیال من برو
غم دوری از چشات دلمو میلرزونه
بی ستاره شدم و هیچ کسی نمیدونه
غم دوری از چشات منو آخر میکشه
به خودم میگم میای بیخودی دلم خوشه
بیخودی فکر میکنم یه روز از راه میرسی
دوباره میبینمت توی اوج بی کسی
رو دنده حسادتا زندگی رو میگذرونن
عادت دارن به بد دلی نمی تونن خوب بمونن
قصه روزگار اینه، به هیچ کسی وفا نکن
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
عمری به عشق پر زدن قفس رو آسون میکنن
پشت سکوت پنجره چه بغضی بارون میکنن!
مردم سر تا پا کلک، رفیق جیب هم میشن
دروغه که تا آخرش، همدل و هم قسم میشن
جای خالی ات را...
با فرض پُر کرده ام...
.....
حرامش باد
آنکه پُر کرد جای مرا..
آنــقـَــدر کــه
دنـیـــــا بـایـد چتـــر بر سـَرش بگیـــرد
بـا احـتـیــــاط مـرا ورق بِـزند ...
هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...
امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام !!!
باز هم دلتنگی ...
باز هم زمزمه هایی از جنس بغض و تنهایی.
باز هم پنجره باز و انتظار و نیامدنت.
اگر بدانم که می آیی تمام بغض های کهنه را فروکش می کنم.
اگر بدانم که می آیی تمام پنجره های عالم را به انتظار می نشینم.
اگر بدانم که می آیی دیگر تنهاییم را با خاطره هایم پر نمی کنم.
تمام خاطره هایم را در صندوقچه قدیمی می گذارم
تا بهانه ای برای نیامدنت نباشد!!!
تو فقط بیا...
بگو که می آیی .
سالهاست گوشهایم در انتظار شنیدن نجوایی آشناست!!!
وااااااااااااااااااای عزیزم.........امروز چه روز خوبی بود کلی کیف کردیم باورم نمیشه
احساس خیلی قشنگی دارم وصف شدنی نیست با وجود اینکه کلی کار دارم و سختی اما با وجود تو واقعا امروزم بهشت شد...
راستی یه چیزی بگم نخندیاااااااا......یه سره عین خل و چلا تو خونه راه میرفتیم مث این مامانا میگفتم: الهییییی قربونش بشم..گوگولیه من جیگرشو بخوووورم...بمیرم براش
خیلی دوست داااااااااااااارم خیلی
بابت همه عصبانیت های بی خودمم منو ببخش
بوووووووووووس عااشقتم
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....
خدایا ...
این روزها حرفهایم بوی ناشکری می دهند...
اما تو...
به حساب تنهایی و درددل بگذار...
صفحه قبل 1 ... 17 18 19 20 21 ... 44 صفحه بعد
miss-A |