ღ❤ღعشق و دوریღ❤ღ

عاشقونه سروناز و کلاه قرمزی

 کاش میدانستی

لحظه هایم.........

بی تو تنهاست.... !!

 

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

گاهی تمام آنچه می خواهم، 

دفتری است برای از تو نوشتن، 

قلبی که اندوهم را بفهمد 
و دستی که گونه های ترم را نوازش دهد اینجا و تمام آنچه با من است بوی خوش تو می دهد 
لحظه ها رنگ تو را پوشیده اند و من، از عطر سرشار حضورت، مستم با دست های یخ زده ام بخارهای اندوه را حضورت را به رخ لحظه های تنهایی می کشم.

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پير دانا نزد او رفتند.
پيرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری!؟
مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!
و از همسرش نيز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟
زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
پير عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.
در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.
اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند.
در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که "تاسرحد مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "تا سرحد مرگ دوست داشتن" می پردازید.
عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد.
سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید..!

 

نگاره: ‏واقعا زیباست ، حتما بخونید شاید بتونیم چیزی رو با هم یاد بگیریم
˙·٠•●♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥●•٠·˙
زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پير دانا نزد او رفتند.
پيرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری!؟
مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!
و از همسرش نيز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟
زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
پير عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.
در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.
اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند.
در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که "تاسرحد مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "تا سرحد مرگ دوست داشتن" می پردازید.
عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد.
سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید..!‏

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

 

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

 بعضی وقت ها سکوت میکنی..............

چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی ...
بعصی وقت ها سکوت می کنی............
چون واقعا حرفی برای گفتن نداری ..............
گاهی مو قع ها سکوت یه اعتراضه،
گاهی موقع هام انتظاره................

اما بیشتر وقتها سکوت واسه اینه که................
هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری،
توصیف کنه ............! 

 

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

تمام زخم هایم مرهمش لب های توست!

بوسه نمی خواهم 

فقط حرفی بزن...

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment one |

مردم از ناامیدی 
شاید عاشقم شی خدا رو چه دیدی 
خیال کن جواب منو دادی اما 
عزیزم جواب خدا رو چی میدی 
همینجوری اشکام سرازیر میشن 
دیگه از خودم اختیاری ندارم 
من از عشق چیزی نمیخام بجز تو 
ولی ازتو هیچ انتظاری ندارم 
صبوریم کمه بی قراریم زیاده 
چقدر بی قرارم منه صاف وساده 
عزیزم چقدر سخته دل کندن از تو 
عزیزم چقدر تلخه کام من از تو 
نذار زندگیم راحت از هم بپاشه 
جوابم نکن مردم از بی جوابی 
یه چیزی بگو پیش از اینکه بمیرم 
بخابم بیا پیش از اینکه بخوابی 
شب از نیمه های زمستون گذشته 
بخوابم بیا پیش از اینکه بمیرم 
اگه پا به خوابم گذاشتی عزیزم 
یه چیزی بگو بلکه اروم بگیرم ...

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

 

عشق هیچگاه نمیمیرد!

تنها از لبخند به اشک

از اشک به خاطره

و از خاطره به لبخند تغییر ماهیت میدهد

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

وقتے ڪسے تو را عـاشقانـــه دوست دارد؛شيوه ے بيــاטּ اســم تـو در صداے او متفاوت است!....و تــــو....مے دانے که نامت در لــبهـاے او ايمـטּ است....

تاريخ 22 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک!
دستانش را بگیرید!
آنقدر نزدیکش باشید که گرمای نفس هایش را حس کنید!
خوب عطرش را بو بکشید!
موقع بوسیدنش از ته دل ببوسیدش... از ته دل ببوییدش ... از ته دل لمسش کنید!
... از ته دل نگاهش کنید ... از ته دل صدایش کنید!
از تمام لحظات با هم بودن نهایت استفاده را بکنید!
روزی می رود ...
و حسرت همه ی اینهایی که گفتم در دلتان می ماند

تاريخ 19 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

رابطه عمیقیست بین


تنفر، عشق و چشم
...


در تنفر..
چشم میبندی و میگذری

در عشق..چشم میبندی و میمانی.

تاريخ 19 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

اعتراف می کنم به خیانت

                              در نبودت
...

                                                باخیالت بودم.

تاريخ 19 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment |

یکی از دوراهی‌های زندگی وقتی‌ است که نمی‌دانید

در شیشه‌ای مقابل‌تان را باید «بکشید» یا «فشار دهید»!

.

.

دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میای خمیازه بکشی یارو میگه الو!

.

.

 

لذتی که در فشار دادن معشوق تا مرز شکستن استخوانها
و گاز گرفتن تا مرز کندن گوشت اوست
در نوازش و بوسه ی عاشقانه به وی نیست.

ستاد حمایت از نامزد بازی های وحشیانه!

.

.

 

امان از دست این دخترا

پسر : عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
دختر : از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــــگ بووووووود …!
پسر : اون که ۱۰۰% … هیکلت همیشه قشنگ بوده ..
اصلا من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد …!
دختر : یعنی به خاطر هیکلم فقط با من دوست شدی ؟خیلی هیــــــــــــــزی!
پسر : نه عزیزم ، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم ..هیکلت واسم مهم نبود
دختر : یعنی چی ؟! پس این همه ورزش میرم برای کی میرم ؟! هیکلم برات مهم نیست ؟!!
پسر : عزیزم ، موقع دوست شدن مهم نبود ، الان که هست ..!
دختر : یعنی الان میرم ورزش برات بی اهمیت میشم ؟!!
پسر : فدات بشم ، همه چیزت ، تمام وجودت ، همه خصوصیاتت برام مهمه!
دختر : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که باهام باشی ؟!!!
پسر:جان مادرت بیخیال شو:|

.

 

.

 

چاه مکن بهر کســـــــــــی، خستــــــــه میشی :: ضرب المثـــــــل شــــــــــیرازی

.

.

ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که حوصله ی کسی رو سر نمیبریم !

یه لپ تاپ بهمون بدن همه چی حله !

.

.

این دخترایی که تا بهشون میگی سلام خانوم میگن لطفا مزاحم نشو 
خب  واسا ببین چیکار داره طرف بعد خود داف پنداری کن 

.

.

یکی از سرگرمی های پلید من اینه که توی جمع هدفون میذارم گوشم . آهنگ پلی نمیکنم. بعد گوش میکنم ببینم بقیه راجع به من چی میگن…

امتحان کنین جواب میده

 

.

.

وجه مهم :

 

دخترها از آنچه در زمستان میبینید لاغرترند !

 

تاريخ 17 / 9 / 1391برچسب:,سـاعت نويسنده سـَروِنازــ♥ــاَمیررِضا| Comment one |

صفحه قبل 1 ... 23 24 25 26 27 ... 44 صفحه بعد

miss-A